جدول جو
جدول جو

معنی سرد شدن - جستجوی لغت در جدول جو

سرد شدن
نقصان حرارت یافتن فاقد گرما شدن، مقابل گرم شدن، از کاری دلزده شدن ملول گشتن، مردن
فرهنگ لغت هوشیار
سرد شدن
((~. شُ دَ))
مردن، ناامید شدن
تصویری از سرد شدن
تصویر سرد شدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زرد شدن
تصویر زرد شدن
رنگ زرد گرفتن اصفرار. یا زرد شدن خورشید غروب آفتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرد شدن
تصویر خرد شدن
ریزه ریزه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترد شدن
تصویر ترد شدن
لطیف و نرم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
قرمز شدن چهره شخصی، غضبناک گردیدن، خجالت کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
((سُ شُ دَ))
کنایه از خشمگین شدن، شرمسار شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرخ شدن
تصویر سرخ شدن
Blush
دیکشنری فارسی به انگلیسی
লজ্জায় লাল হওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
شرم سے سرخ ہونا
دیکشنری فارسی به اردو
پذیرفته نشدن، گذشتن عبور کردن گذشتن، پذیرفته نشدن، مردود شدن رفوزه شدن (در امتحان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر شدن
تصویر سر شدن
بالاتر شدن تفوق یافتن: از همه سر شده، مردن درگذشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رد شدن
تصویر رد شدن
گذشتن، عبور کردن
پذیرفته نشدن، رفوزه شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رد شدن
تصویر رد شدن
گذشتن، عبور کردن، پذیرفته نشدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سر شدن
تصویر سر شدن
((سَ شُ دَ))
برتری یافتن، تمام شدن، پایان یافتن
فرهنگ فارسی معین