- سرد شدن
- نقصان حرارت یافتن فاقد گرما شدن، مقابل گرم شدن، از کاری دلزده شدن ملول گشتن، مردن
معنی سرد شدن - جستجوی لغت در جدول جو
- سرد شدن ((~. شُ دَ))
- مردن، ناامید شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رنگ زرد گرفتن اصفرار. یا زرد شدن خورشید غروب آفتاب
ریزه ریزه شدن
لطیف و نرم شدن
قرمز شدن چهره شخصی، غضبناک گردیدن، خجالت کشیدن
краснеть
erröten
червоніти
rumienić się
arrossire
sonrojarse
rougir
blozen
शरमाना
memerah
يحمرّ
얼굴이 빨개지다
להסמיק
顔を赤らめる
kujawa
หน้าแดง
লজ্জায় লাল হওয়া
شرم سے سرخ ہونا
پذیرفته نشدن، گذشتن عبور کردن گذشتن، پذیرفته نشدن، مردود شدن رفوزه شدن (در امتحان)
بالاتر شدن تفوق یافتن: از همه سر شده، مردن درگذشتن
گذشتن، عبور کردن
پذیرفته نشدن، رفوزه شدن
پذیرفته نشدن، رفوزه شدن
گذشتن، عبور کردن، پذیرفته نشدن